کرایه کردن. (فرهنگ فارسی معین) : به صواب آن نزدیکتر است که مزدوری چند حاضر آرم و ستور بسیار کرا گیرم. (کلیله و دمنه از فرهنگ فارسی معین). وقت آن شد که حجاج به جهت راه کعبه شتر کرا گیرند. (انیس الطالبین ص 203)
کرایه کردن. (فرهنگ فارسی معین) : به صواب آن نزدیکتر است که مزدوری چند حاضر آرم و ستور بسیار کرا گیرم. (کلیله و دمنه از فرهنگ فارسی معین). وقت آن شد که حجاج به جهت راه کعبه شتر کرا گیرند. (انیس الطالبین ص 203)
کبره زدن. تکرج. کپک زدن. کره زدن. (یادداشت مؤلف). اور زدن.سفیدک زدن. تکرج. (تاج المصادر). اکراج. تکرج. (منتهی الارب). کره بستن. کره برآوردن: التکریج، کره گرفتن نان. تعشیش، کره گرفتن نان. (تاج المصادر بیهقی). و منفعت آرد کرسنه (در اقراص اسقیل) آن است که تا زود رطوبت را نشف نکند و نگذارد که کره بگیرد و عفن گردد. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). رجوع به کره، کره برآوردن و کره بستن شود، چربی و مسکه از شیر یا دوغ به دست آوردن. استخراج مسکه از دوغ یا شیر. - امثال: از آب کره گرفتن، سخت زرنگ بودن
کبره زدن. تکرج. کپک زدن. کره زدن. (یادداشت مؤلف). اور زدن.سفیدک زدن. تکرج. (تاج المصادر). اکراج. تکرج. (منتهی الارب). کره بستن. کره برآوردن: التکریج، کره گرفتن نان. تعشیش، کره گرفتن نان. (تاج المصادر بیهقی). و منفعت آرد کرسنه (در اقراص اسقیل) آن است که تا زود رطوبت را نشف نکند و نگذارد که کره بگیرد و عفن گردد. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). رجوع به کره، کره برآوردن و کره بستن شود، چربی و مسکه از شیر یا دوغ به دست آوردن. استخراج مسکه از دوغ یا شیر. - امثال: از آب کره گرفتن، سخت زرنگ بودن